محل تبلیغات شما

روزانه های یک مرد متاهل



وقتی ازدواج کردیم برا خونمون تخت دو نفره از این عروس دامادی ها خریدیم. 
البته این تخت رو یه مدتی بعد از ازدواج خریدیم. چون خونه اولمون جای این قرتی بازیا نداشت . نخندین خب. 

اما تختی که خریدیم خودم رفتم تشک اونو از بهترین و طبی ترین نوع تشک انتخاب کردم.

انصافا هم خواب راحتی داشت. 

اما از وقتی بچه دار شدیم بخاطر بچه مادرش روی زمین میخوابید. کنار گهواره ی بچه یا کنار تشک بچه. 
منم بخاطر مادرش تخت قشنگم رو ترک کردم و روی زمین خوابیدم. 
و تخت قشنگم یه جورایی شد مثل طاقچه که روش همه چی پهن بود. 
و من هم به این مساله حساس بودم که چرا روی تخت این قدر وسائل پهن میشه. 

اما مساله ای که اضافه شده بود به مسائل ما مساله ی پهن کردن و جمع کردن رختخواب بود. معمولا من رختخواب رو پهن میکردم اما صبح خانوم خانوما چون بعد از من بیدار میشد رختخواب رو جمع نمیکرد. خیلی وقتها تا شب بعد همین طور پهن بود و من هم از این شگی ها بدم میومد. اما دیگه نمیشد خیلی گیر داد. مجبور بودم کوتاه بیام. 
و کوتاه اومدم. 

اما الان که بچه ها بزرگتر شدن باز همین مشکل برقرار هست اما به شکلی دیگر. 
من رختخواب پهن میکنم اما ایشون غرر میزنن که صبح هم باید خودت جمع کنی. 
الان تو این ایام کرونایی که بیشتر تو خونه هستم یکی از مسائل شده همین پهن کردن و جمع کردن رختخواب. 


جسارت به همه خانوما نشه
اما خانوم ما که صبح تا 9 و نیم خواب بوده و در نتیجه بدون صبحانه و بدون بدرقه از خونه زدیم بیرون
ظهر اومدیم خونه سفره پهن کرده میگه حوصله ام نمیشه از جام بلند بشم برو غذا رو از رو گاز بیار سر سفره
بچه سر سفره اب اب میکنه ( اب میخاد) خانم هم هی به بچه میگه برو به بابات بگو بهت اب بده. 
اومدم بعد نهار بخوابم بچه اذیت میکنه مامانش هی میگه برو پیش بابات ( نزاشت بخوابیم)
بالاخره هر جوری بود خوابیدیم.
ساعت 2 و نیم موبایلم زنگ خورده هنوز چشمام گرم نشده از خواب پریدم. بعدشم خوابم نبرد. 
نیم ساعت به غروب خانم از خواب بیدار شده. نه چایی دم کرده نه میوه ای نه هیچی. 

بهش میگم تو از صبح تا حالا کار مفیدت چی بوده ؟ بیشترشو خواب بودی. صبح تا 9 و نیم. عصر هم تا دم غروب

خانم بهش بر خورده که تو قدر منو نمیدونی!!!
بعد هم گلی بد و بیراه و اخم و تخم و خل بازی در اوردن که خدایا مرگ منو برسون ازدست این مرد راحت بشم. 

منم هیچ جوابی ندادم تا جلو بچه ها بد اموزی نداشته باشه. 

مثلا پنج شنبه اخر هفته هست که بیشتر میخوایم کنار خانواده باشیم. 

خدایی اینطوری کنار کسی نمیشه موند. 

ای کاش این برجام تموم میشد. من که هر چی فکر میکنم نمیدونم چطور این برجام رو تصویب کردند. نمیدونم تو ذهن ظریف و چی میگذره . خیلی واضحه این قرار داد برای ما یه شکست بود و بعدا از اون به قراردادهایی پشیمان کنندهیاد خواهد شد.
با این همه هنوز هم ازش دست بردار نیستند.

بر خلاف خیلی ها که مدام میگن ملت بصیر ایران ملت بصیر ایران
من معتقدم که ملت ایران چندان هم بصیر نیستند و تو یه جاهایی بی بصیری های بزرگی انجام دادن . یکی ش انتخاب بود. یکیش این بود که سال هشتاد و اشک خیلی راحت فریب فتنه گر ها رو خودند. بابا بچه 6 ساله هم میفهمید که اینایی که حرف تقلب میزنن نه حرفشون درسته و نه روش اعتراضشون درسته. البته دود اون بی بصیرتی تو چشم همه رفت. وضع تحریمها و اتش زدن بانکها و خسارت به بیت المال رو کی داره هزیه اش رو میده ؟ من و تو داریم هزینه اش رو میدیم.

برجام نحس بود . این همه سال کشور رو معطل کرد. حالا روز از نو و روزی از نو .

خانم خانومای ما از الان رفته تو فکر لباس عید برا خودشو و بچه ها.
کلی هم سرم منت گذاشته که من قانعم
من از تابستون تا الان مانتو نخریدم
من فلانم
من چنانم
فقط برا عید امسال یه مانتو میخام
یه کفش
یه روسری
یه لباس نمیدونم چی
اما شلوار لازم ندارم .

محض قدردانی از خانوم خانوما فعلا امروز ظهر 500 هزار تومان معادل نیم میلیون تومان تقدیم شده است .

پ ن : ظاهرا شما هم شق کردی همین الان بری سراغ شوهر خان و ازش پول لباس بگیری. بشین بابا سرجات. کمی هم فکر نیازمندا باش.


نمیدونم این قاسم سلیمانی کی بود وچکارکرد که اینقدر محبوب شد. 
الان چند روزه که خودم و خانومم در طول روز چند بار اشک تو چشممون حلقه میزنه. 
مطمئنم که خانوم گریه هم میکنه. البته نه جلوی من . یواشکی وقتی من خونه نیستم حسابی میشینه برا سلیمانی گریه میکنه. 
من بغض میکنم و خودم رو کنترل میکنم . 
اما میدونم اون زود اشکش میریزه.

این اختصاصی به خونه ی ما نداره. میدونم که تو خونه خیلی از شماها همین وضعیت حاکمه. 

چه شبی پر کشید . . خوش بحالش. خوش به سعادتش. خوش به حال خانواده اش. 

راستی من این روزها از اینهایی که حرف از مذاکره و سازش میزدند خیلی بدم اومده . نفرت پیدا کردم. 

امیدوارم هر چی زود تر انتقام خون پاکش رو بگیرند. انگار تا انتقامش رو نگیرند دلمون ارام نمیشه. 

قاسم سلیمانی  . ابو مهدی المهندس. مردان بزرگ روزگار ما

آخرین جستجو ها

کتابخانه امام هادی(ع) مونیخ سرویس خلوتگاه به وبلاگ «دیدگاه» خوش آمدید کهندانی phivoselfber disczinekell طرفداران انیمیشن سازی nsatworesett sarvar nosrati